یاد یار نکهت باد صبا |
||||||
علی آن شیر خدا شاه عرب الفتی داشته بااین دل شب شب ز اسرار غلی آگاه است دل شب محرم سر الله است فجر تا سینه ی آفاق شکافت چشم بیدار علی خفته نیافت ناشناسی که به تاریکی شب می برد شام یتیمان عرب دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:عشق یعنی مادر, :: 22:17 :: نويسنده : هدیه
روز مادر يعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو، صبوری! روز مادر يعنی به تعداد همه روزهای آينده تو ،دلواپسی! روز مادر يعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بيداری ! روز مادر يعنی بهانه بوسيدن خستگی دستهايی که عمری به پای باليدن تو چروک شد روز مادر يعنی بهانه در آغوش کشيدن او که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود روز مادر يعنی باز هم بهانه مادر گرفتن.... ادامه مطلب ...
دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد. نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید. بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند. مرد جوان عصا زنان به عیادت نامزدش می رفت و از درد چشم می نالید. موعد عروسی فرا رسید. زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهرهم که کور شده بود. همه مردم می گفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد. ۲۰سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود. مرد گفت: من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم. الهی توفیقم ده که بیش از طلب همدردی ، همدردی کنم . جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 11:8 :: نويسنده : هدیه
نیایش های دکتر علی شریعتی. Niayesh haye doctor ali shariati
خدایا ! تو را همچون فرزند بزرگ حسین بن علی سپاس می گذارم که دشنان مرا از میان احمق ها بر گزینی ، که چند دشمن ابله نعمتی است که خداوند به بندگان خاصش عطا می کند.
نیایش های دکتر علی شریعتی. Niayesh haye doctor ali shariati
جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 10:47 :: نويسنده : هدیه
دعاي دختر مجرد:اللهم عجل في ازدواجنا و تکميل ديننا وارزقنا زوجا الذي رفيعا مدرکا و رشيدا قدا و مالا کثيرا و بيتا مستقلا و سياره البرشيا جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 10:47 :: نويسنده : هدیه
پيش از اينها پيش از اينها فكر مي كردم خدا خانه اي دارد ميان ابرها مثل قصر پادشاه قصه ها خشتي از الماس و خشتي از طلا پايه هاي برجش از عاج و بلور سالهاست در کسوت معلمی امیدوار راه پیمودم .کاش می دانستم این مشعل امید در گذر گاه سفر اخروی رهگشایم خواهد بود.
باز جمعه و باز فریاد غریبی.کاش می آمد آن جمعه ی موعو دوستم میگفت: توی سنگاپور یه روز پاییزی از یه دست فروش یه چتر میخره 4 دلار درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|